اضطراب از همراهان طبیعی رشد، تغییر یافتن ، یا تجربه چیزی تازه وامتحان نشده و یافتن هویت شخصی و معنی زندگی است برعكس، اضطراب بیمارگونه پاسخی نا متناسب به محركی مشخص با توجه به شدت یا طول مدت آن است
قیمت فایل فقط 23,400 تومان
اضطراب از همراهان طبیعی رشد، تغییر یافتن ، یا تجربه چیزی تازه و امتحان نشده و یافتن هویت شخصی و معنی زندگی است. برعكس، اضطراب بیمارگونه پاسخی نا متناسب به محركی مشخص با توجه به شدت یا طول مدت آن است.
مقدمه
قبل از اینكه بخواهیم به مساله اصلی ( اضطراب) بپردازیم جالب است بدانیم كه اضطراب یكی از شایعترین اختلالات در بین مراجعان به روانپزشكان و روانشناسان بالینی وپزشكان میباشد . و بنابراین توجه بسیاری از متخصصان را بخود جلب كرده است . و بدنبال آن راههای موفقیتآمیزی نیز برای درمان این اختلال ابداع شده است . یكی از این روشهای درمانی، رفتار درمانی شناختی میباشد . كه به معرفی آن در این مقاله میپردازیم . البته نظریههای درمانی ارائه شده در این زمینه آورده خواهد شد. وراههای تشخیص آنرا نیز بیان میكنیم.
اضطراب را در واقع همة انسانها تجربه میكنند. اضطراب یك احساس منتشر، بسیار ناخوشایند ، و اغلب مبهم است كه با یك یا چند تا از احساسهای جسمی همراه میگردد مثل احساس خالی شدن سردل ، تنگی قفسه سینه، طپش قلب، تعریق، سردرد ، یا میل جبری ناگهانی برای دفع ادرار، بیقراری ومیل برای حركت نیز ازعلائم شایع است.
اضطراب یك علامت هشدار دهنده است، خبر از خطری قریبالوقوع میدهد و شخص را برای مقابله آماده میسازد. ترس، علامت هشدار دهنده مشابه ،از اضطراب با خصوصیات زیر تفكیك میشود:
ترس واكنش به تهدیدی معلوم ، خارجی، واز نظر منشاء بدون تعارض است. اضطراب واكنش در مقابل خطری نامعلوم ، درونی ، مبهم و از نظر منشاء خمراه با تعارض است
تاریخچه
تقریبا یك قرن پیش ، زیگموند فروید« نوروز اضطراب» را ابداع ودو نوع اضطراب مشخص نمود . یك نوع اضطراب از لیبیدو مهارشده ناشی میشود . بهعبارت دیگر ،افزایش فیزیولوژیك در تنش جنسی به افزایش برابر در لیبیدو ،معرف ذهنی آن رویداد فیزیولوژیك، منجر میشور.
از دیدگاه فروید:، مفر طبیعی چنین تنشی برقراری رابطه جنسی است. معهذا ، سایر اعمال جنسی، نظیر پرهیز وجماع منقطع ، مانع تنش و موجب نوروز واقعی(actual) میگردد. اختلالات اضطراب شدید مربوط به سد شدن لیبیدو مشتمل است بر نوروزهای نورآستنی ، خود بیماریانگاری،و اضطراب،كه همه آنها از دیدگاه فروید واجد اساس زیستشناختی بودند.
نوع دیگر اضطراب ، به بهترین وجه با احساس نگرانی یا ترس كه از فكریا میلی سركوب شده ناشی میشود، مشخص میگردد این نوع اضطراب مسئول پیدایش پسیكو نوروزهااست ـ نوروزهای هیستری، فوبی و وسواس (كاپلان وهمكاران، 1994 )
نظریه نو فرویدی
این نظریهها در دهههای 1920 و1940 وعمدتاً در نتیجه اختلاف نظر دربارة آنچه تاكید افراطی فروید بر اهمیت تكانههای بیولوژیكی تلقی میشد ، خصو صاً تكانه جنسی و تهدیدی كه آن تكانهها بر فرد تحمیل میكنند مطرح شدند. نو فرویدیها شخصیت آدمی را به میزان زیادی پیامد و نتیجة تاًثیرات اجتماعی میدانند . آنها براین باورند كه «اضطراب اولیه» نه در آغاز تولد بلكه بعدها بروز میكند. زمانی كه كودك نه تنها برای ارضای نیازهای فیزیولوژیكی اساسی بلكه برای حفاظت وحمایت نیز به والدین وابسته است . اضطراب در نتیجه ناكامی بالقوه یا واقعی چنین نیازهایی ایجاد میشود.
بر طبق نظریه نو فرویدیها وقتی كه دفاعهای اولیه كه علیه اضطراب اولیه بكار گرفته میشوند منطقی ومعقول باشند به آسانی در موقعیتهای جدیدی مورد تهدید قرار نخواهند گرفت. اگر چنین دفاعهایی ضعیف باشند یا در نتیجه فشار روانی دراز مدت تضعیف گردند. آنگاه دفاعهای جدیدی شكل میگیرند كه اضطرابهای جدید را دامن میزنند ودر نتیجه رواننژندی تمام عیاری ایجاد میشود. ( پاول و انرایت ، ترجمة رودسری وصبوری مقدم 1380 )
نظریههای رفتاری اضطراب
واتسن و دیگر نظریهپردازان رفتارگرا ، اختلالات اضطرابی را نتیجه یادگیری غلط و شرطی شدن میدانند ، یك موقعیت استرسزا كه با موقعیتهای استرسزای قبلی شبیه است ممكن است موجب برانگیختن اضطراب در فرد شود
توقعات و مدلهای نادرست والدین بعنوان علت اضطراب در دیدگاه یادگیری مورد تاكید واقع شده است.
والدین كه انتظارات خارقالعاده ویا بیش ازاندازه از كودكان خود دارند ، موجب ایجاد اضطراب درآنان میشوند. به همین ترتیب اگر والدین دارای واكنشهای اضطرابی در برابر موقعیتهای ییاهمیت باشند، كودكانشان میآموزند كه در برابر مسا ئل جزئی وبیاهمیت واكنشهای اضطرابی شبیه به واكنشهای والدین ازخود ظاهرسازند
قصور درآموختن شایستگیهای لازم نیز میتواند علت اضطراب محسوب شود زیرا شخصی كه شایستگیهای لازم را آموخته است در سازگاری وحل مسائل زندگی، موقعیتهای كمی را تهدید كننده میبیند، ولی شخص مبتلا به اضطراب بدلیل نبود شایستگیهای لازم، بسیاری از موارد معمولی زندگی را اضطرابزا و تهدید كننده احساس میكند. ( آزاد: 1372 )
نظریه یادگیری شناختی ـ اجتماعی (csl )
این دیدگاه از رفتار گرایی تحول یافت وگسترش آن در نتیجه نارضایتی از چیزی بود كه انعطاف ناپذیری وعقاید ساده گرایانه رفتارگرایی محض خوانده میشد.
بندور(1969 ) این نظر را درست میدانست كه ترس و اضطراب فراگرفته میشوند ولی برای این یادگیری چهار مكانیسم اجتماعی را بر شمرد:
نخست ترس ممكن است ازطریق شرطیسازی كلاسیك دقیقاً به همان شیوهای كه توصیف شد، فرا گرفته شود.
دوم : بنا به اظهار بندورا « تجربه نیابتی » (دیدن فردیدیگر كه دچار ناخرسندی، تنبیه، یا درد بعنوان پیامد رفتار خود شده است ) میتواند با اهمیت باشد. این فرآیند «سرمشقگیری» نیز خوانده شده است. سوم:« آموزش نمادین » به یادگیری از طریق آموزش اشاره دارد، خواندن یا گفتن این كه چیزهایی معینی تهدید زا ، دردزا، یا منع شده هستند.
چهارم، بندورا به منطق نمادین كه بالقوه در ایجاد اضطراب مهم میباشدنیز اشاره دارد. شخصی ممكن است استنباط كند كه چیزی خطرناك است. این فرآیند ممكن است منطقی باشد. برای مثال، كوسهماهیها در دریا شنا میكنند، كوسهماهیها خطرناك هستند، پس دریا خطرناك است.
بنابراین درنظریههای یادگیری شناختی ـ اجتماعی براهمیت تركیب اصول یادگیری همراه با نقش تفكر واستدلال فردی در ایجاد اختلالات اضطراب تاكید میشود مؤلفه مهم دیگر csl ، مفهوم خودكارآمدی است.
بندورا(1997 ) اظهار داشت كه انتظارات كارآمدی شخصی است كه تعیین میكند آیا رفتارهای مقابله با مشكل به اجرا در خواهند آمد و به چه میزان شخص به این رفتارها دست خواهد زدو این الگوها مقابلهای بردرك صحیح از موقعیت ، تجربه پیشین واعتماد شخص به توانایی ارائه پاسخ مناسب برای مقابله، مبتنی است. (پاول وانرایت، رودسری وصبوری مقدم1380 )
نظریههای وجودی
نظریههای وجودی اضطراب، مدلهای عالی برای اختلال اضطراب منتشر بوجود آورده است كه درآنها محرك قابل شناسایی خاصی برای احساس اضطراب مزمن وجود ندارد. مفهوم مركزی نظریه وجودی این است كه شخص از پوچی عمیقی در زندگی خود آگاه میگردد ،كه ممكن است حتی از پذیرش مرگ غیر قابل اجتناب خود نیز برای او دردناكتر باشد. اضطراب واكنش شخص به این پوچی وسیع وجود و معنا است . گفته شده است كه پس از كشف سلاحهای هستهای نگرانیهای وجودی افزایش یافته است. (كاپلان وهمكاران1998 )
نظریههای شناختی اضطراب
نظریه پردازان شناختی معتقدند كه رویدادها یا حوادث نیستند كه اضطراب یا فشار روانی را موجب میشوند بلكه تعبیر این رویدادها ست كه ممكن است به این مشكلات بیانجامد.
نظریههای شناختی بطور گستردهای بعنوان رویكردی برای تبیین و درمان افسردگی بوجود آمدند.
اخیراً این رویكردها در مورد اضطراب نیز بكار گرفته شدهاند زیرا در این حوزه نتایج درمانی بدست آمده به اندازه حوزه افسردگی معتبر است. هر چند نظریههای متفاوتی با تاكیدات كم وبیش متفاوتی ارائه شده است،نظریههای شناختی عموماً اظهار میدارند اضطراب از طریق ارزیابی نادرست یا ناسازگارانه یك موقعیت كه به ادراك خطر میانجامد ، ایجاد میشود. روشهای شناخت درمانی، علاوه بر تحلیل تفصیلی وبازسازی الگوهای غیرمنطقی و ناقص تفكر یا تغییر واصلاح رفتاری را نیز به عنوان بخشی از كل فرایند درمانی بكار میگیرند.
بك (1976 ) اظهار میدارد كه اضطراب بیمارگون از بیش از حدخطر آفرین تلقی كردن یك موقعیت همراه با یك یا چند بعد از چهار بعد زیر ناشی میشود:
1- تخمین بیش از حداحتمال روی دادن حادثه ترسناك
2- تخمین بیش از حد شدت حادثه ترسناك
3- بیاعتمادی به توانایی خود در مقابله كردن
4- احتمال كمی دادن به این كه فرد دیگری میتواند به او كمك كند.
بك (1985 ) معتقد است كه اشتغال ذهنی فرد مضطرب بصورت خطر كردن غیرارادی ومداوم افكار خودكار به شكل تجسم یا خودگوییهای كلامی ظاهر میشود، این افكار دربارة آسیب بالقوه جسمی یا روانی است كه فرد را تهدید میكند. چنین افكاری چنان با سرعت رخ میدهند كه شخص از وقوع آن آگاه نیست و شخص صرفاً متوجه میشود كه اضطراب مفرطی اورا فرا گرفته است . با وجود این، این افكار یا تصاویر ذهنی تنها به موقعیتهای خارجی مربوط نمیشوند.فرد احتمالاً هر نشانه جسمانی را هم كه رخ میدهد، به شیوههای شدید اً اغراقآمیز وفاجعهآفرین سوء تعبیرمیكند . یك سردرد خفیف یك تومور مغزی میگردد، گرفتگی قفسه سینه، علامتی از حمله، دشواری در تنفس بعنوان مرگ حتمی تعبیر میشود. چنین تعبیرهایی ، اضطراب را تشدید میكند و بنابراین نشانههارا افزایش میدهد.
بك اظهار میدارد كه افكار بر انگیزاننده اضطراب تقریباً با یك یا تركیبی از چهار نوع خطای عمومی تفكر همراه است:
1- فاجعهآمیزسازی ـ وقتی كه فرد مضطرب خطر را پیشروی میبیند نتیجه مورد پیشبینی یك فاجعه است.
2- اغراق آمیزسازی ـ خطاها یا نقصهای جزیی به شكست مطلق یا نقاط ضعف تك مبدل میشوند.
3- تعمیم بیش از حدـ یك تجربه دشوار به قانونی حاكم بر كل وجود شخص مبدل میشود.
4- نادیده گرفتن امور مثبت ـ چشم پوشی از تمامی موفقیتهای گذشته، تكیهگاههای شخصی و تواناییها
بك همچنین به این نكته اشاره دارد كه در حین لحظات تشویش، توجه ودقت فرد خیلی موشكافانه و انتخابی میشود. برای مثال، فردی كه هوشیاری مفرط نسبت به خود دارد در صف اتوبوس ممكن است توجه نگاه خیره را نشانه عدم تایید تعبیر نماید وبدین طریق اضطراب افزایش می یابد . بك همچنین تاكید می كندكه افراد مضطرب رویدادهای ناگوار را در تخیل خود دوباره و با چنان وضوحی تجسم مییابند كه قادرند به اندازه همان رویداد اصلی اضطراب برانگیزند. همین امر موجب گسترش بالقوه محركهای برانگیزنده اضطراب میگردد، بگونهای كه رخدادهای فراوانی حادثة تلخ اولیه را برای شخص تداعی میكند.
فایل ورد 29 ص
قیمت فایل فقط 23,400 تومان
برچسب ها : اضطراب تعمیم یافته , تاریخچه اضطراب , انواع اضطراب , نظریه های رفتاری اضطراب , نظریه های شناختی اضطراب